علیعلی، تا این لحظه: 14 سال و 19 روز سن داره

قدم به قدم با علی عزیز مامان و بابا

کلاغای خبر چین می یان هزارتا دسته

خاله پری برای آز ان تی رفته سونو بده گه گفتن دیر شده و یه آز دیگه بعدا به جاش باید بده. من کلا این آزمایشات مثل یه خواب یادم می اد! سونو داده و ظاهرا بهش گفتن نی نی دختره.!!! اما همه پیش بینی می کردن پسر باشه. آز بتا هم خیلی بالا نشون می داد.حالت هاش با تاتی خیلی متفاوت بود و چون یه ÷یش زمینه فکری براش ایجاد شده بود که پسره یکم جا خورده بود. ان شالله هر چی هست سالم و تندرست باشه و مامانش به خوبی این دوران رو سپری کنه و به سلامتی و شادی بیاد بغلش.آآآمین باز هم نمی شه اعتماد کرد و ممکنه خطا داشته باشه سونو ولی به نظرم تاتی خیییلی نیاز به خواهر داره ...
19 آبان 1392

سمینار ذهن برتر

جناب آقای پدر تو دانشگاه مطلع شده بود که مرد حافظه ایران قراره بیاد شیراز و سمینار برگزار کنه. تو یه جلسه عمومی اش هم خودش شرکت کرد. برای روز جمعه 17 آبان هم اسم دوتامون رو نوشته بود برای سمیناری که از صبح تا شب بود و در مورد ریلکسیشن، تله پاتی، روانشناسی چهره و رنگ و خط و امضا و ارتباط موثر بود صحبت کردن. یه سری تمرینات عملی هم بود. جالب بود. بیشترش برای من جدید بود. ولی سمینار تقویت حافظه که در طول هفته برگزار شده بود ظاهرا خیلی مفیدتر بوده ولی ما نمی تونستیم بریم. علی رو هم پیش عمه ناهید گذاشته بودیم و خدا رو شکر حسابی بهش رسیده بودن و خوش هم گذشته بود بهش. شب به زور آوردیمش خونه. کلی هم گریه کرد. بابایی می خواست دوباره ببره خونه عمه نا...
19 آبان 1392

اولین شعری که علی تو مهد یاد گرفت

وقتی که خودش یه دفعه اومد جلوم و شروع به شعر خوندن کرد خیلی ذوق زده شدم. دنیا رو بهم دادن و خستگیم در رفت. چیم چیم ارشتم (درشتم!) آب می کشم (احتمالا می ریزم بوده) به پشتم فیل دماآع دآآآزم(دماغ درازم) ...
19 آبان 1392
1